محل تبلیغات شما

بخش بعدی  برای علاقه مندان به شرح  حال و داستانهای عجیب و غریب سر گرمی جوانان در  ایلها  در صفحه بعدی بزودی در آینده نزدیک : سرگرمی و بازی های خطرناک  و غیر متعارف جوانان ایل
تصویر های تزیینی این صفحه  ارسالی و از آن خانم پروین کشاورزی  است   : illha,
کم و کاستی های را بر ما ببخشایید ! لطفا illha
illha

داستان : رقص گرگ ها در میان جنگل و افق ایل- illha
اواخر تابستان ایل قصد سرازیر شدن  از ارتفاعات کوهستان  ییلاقی به سمت قشلاق دور دست ها را داشت . به سبب کوهستانی و جنگلی بودن منطقه ییلاق، چادر های ایل انسجام و یکپارچگی دشت و صحرا را نداشت و به اجبار با فواصل زیادی از یکدیگر در جنگل انبوه زیر سایه درختان گرمای کم شدت اواخر سال ییلاقی را سپری میکرد . بهمین دلیل فشار گرگها بر ته مانده ایل چند برابر شده  بود .  نژاد این گرگهای جسور و قوی هیکل  تا حدی قهوه ای ومتمایل به دوده ای بود که از نقطه مرکزی ییلاق که گرگش زبانزد ایل بود به  منطقه تخت عروس یا همان تپه های قارچی شکل بنام  " گرگ های لایلور"  معروفیت خاصی در حمله و جسارت داشند .در اطراف دره وسیع و دشت های تپه ماهوری و رودخانه  پر آبی که حاصل ذوب برفهای کوهستان و قله های مجاور بود دشت را بدو نیم تقسیم کرده بود  از جنوب رودخانه کم کم به ناهمواریهای  بوته زار و درختچه  ای و در ادامه جنگل انبوه  را شامل میشد .  با جابجایی و حرکت ایل گرگها به تعقیب بقایای ایل می پرداخت و با تعقیب و گریز برای بدست آوردن خوراک و دریدن دامهای ایل تا چند کیلومتر ایل را بدرقه و در بدو ورود ایل در بهار به استقبال ایل می آمد . گرگها گروهی و دسته جمعی به گله های ایل در عمق جنگل حمله ور میشدند و تا حد ممکن با موفقیت شکار خود را به سر انجام میر ساندند . انها آنقدر جسور و بی باک بودند که دم پسین و ابتدای غروب  در وقت گرگ و میش هم حمله را شروع و تا انتهای سحر جنگل جولانگاه انان بود . تلفات در  طول سالیان گذشته  در سطح وسیع چادر ها در کل مسیر ایل، این قسمت  نسبتا بالا بود . بهمین ترتیب گله داران تلاش میکردند برای امنیت بیشتر قبل از غروب افتاب گله را از قله ها و دور دستها به آبادی یا همان چادر های پراکنده در جنگل برسانند . بخشی از باقی مانده ایل در ته دره ای عمیق و کم پهنا برای گذران یکی دو شب مانده به خلاصی از بلاهای سخت و جبران نا پذیر در یوردهای تاریخی اجداد خود آرام گرفته بودند .غروبی زردگون در میان جنگل و تپه های انبوه از انواع درختان ،ترس و اضطراب  نسبت به حمله گرگها به دامهای ایل بیشتر میشد  . انگاه  بود که در دل تاریکی امید و توانایی زیادی به مقاومت  کمتری منجر میشد  . سه چهار گلوله ای که در مسیر ورود گرگها نزدیکی های چادر   قبل و بعد از  غروب به سمت مسیر انان شلیک میکردند  تا شاید ترس بدلشان افتد و از حمله منصرف شوند .  فقط گردو خاک و صدای مهیب و انعکاس ان را  در ورای افق دیده و شنیده میشد  و هیچ تاثیری در دور کردن انها از یورش به گله  ها نداشت . پس باید تدبیری دیگر بیاندیشند .  نزاع وبهم  پریدن و چرخش و زوزه طولانی با  آهنگ بلند  کار دایمی انها بود . انها نه خسته از شبگردی میشدند و نه دست بردار از حمله های پیاپی بودند . عالمی را به ستوه اورده بودند . دلخوشی صاحبان گله و چادر تنها و پراکنده در عمق جنگل صدای مهیب و ناله تیر و تفنگهای خود بود . با شلیک تیر  از  تفنگ برای مدتی کوتاه آرامش به جنگل بر میگشت . اما این کار موقتی و خسته کننده بود . انها در شادی و رقص برای بدست اوردن طعمه تلاش میکردند . گله داران سعی در توفیق بی اثر گذاشتن حمله بودند . نه آتش و نه گلوله بعد از نیمه شب  ،اثر گذار نبود . بطور متوالی و تکراری از گوشه گوشه دور و نزدیک صدا های مختلف برای دور کردن موجودات گرسنه و حریص ادامه داشت . برخی  اهالی خسته از کار روزانه در چرت شبانگاهی و برخی کاملا خفته در نمد و جایگاه نا مناسب بودند . خواب لحظه ای، به معنای نابودی سرمایه انها بود . شب پر تلاطم خواب و استراحت را بر همگان حرام کرده بود . دود و اتش هم سودی نداشت . هر کسی سعی داشت خطر را از خانه و کاشانه خود دور و به سراغ همسایه پاس دهد . مهار گرگها در واقع کار سخت و نا ممکن بود . بالاخره انها باید از این شب تار بهره ای ببرند .  هر چه گرسنگی انها بیشتر میشد فشار  حمله به اغلها هم بیشتر بود . از دفاع سگهای گله و شلوغکاری اهالی جنگل میشد تشخیص داد اوضاع نا بسامان است . کشیک دادن کار مفید صاحبان با کمک سگهای گله و اواز خوانی و سوت و صوت ایجاد شده سهم بزرگی در دفاع از حریم گله داشت .  کوچکترین غفلت میتوانست فاجعه ببار آید  . صدای های  جار و تهدید گرگها هم بخشی از داستان بود . هرچه تیر بود در هوا شلیک می شد تا شب وحشتزا به پایان برسد و تلفات به حد اقل برسد . گرگها سیری نا پذیر و حریص و درنده خو بودند . هرگز با یکی دو مورد طعمه  میدان را خالی و شکار را  ترک نمیکردند . انها در ناکامی و تنهایی با زوزه بلند و ادامه دار سعی در بهم پیوستن  و کامل شدن گروه داشتند . ترس را بر اندام هر جانداری غالب میکردند .  قوی ترین سگهای چادر نشینان توانایی ایستادگی در برابر حمله دسته جمعی گرگها را نداشت . گرگهای دشتها که اکنون وارد حریم جنگل بدنبال ایل آمده بودند ،  اخرین شبی بود که سعی داشتند از این طعمه های در چنگال شیر های بیدار سودی ببرند . خوب آگاه بودند با پایان شب وفرا رسیدن روز و جابجایی ایل برای مدت زیادی گرسنه خواهند بود . این ناحیه همیشه  میدان جدال انسان و حیوان بود موفقیت هم با هر دو بود . برخی چادر ها با هوشیاری  و عوامل گوناگون از جمله  نفرات ( نیروی انسانی محافظ )و لوازم کاربردی حمله را خنثی میکردند واما تعدادی هم در غفلت و خواب مانده، موفقیت شکار گرگها حتمی بود و طعمه ها را بر می چیدند و با فاصلی اندکی از چادرها ضیافت شام بر گزار میکردند و دوباره پر انرژی حمله جدید آغاز میشد . مهمترین عامل پیروزی گرگها تاریکی مطلق و نحوه قرار گرفتن اغلهای بی حصار بود . خود گله هم از پیدایی گرگها در افق با رمیدن به دفاع از گله کمک شایانی میکرد . اما در جنگل کار سختر و مشکتر بود صدای زوزه باد و خش خش برگهای خشک مورد (حمله گرگها ) را نا مطمئن جلوه میداد . هیچکس در میان انهمه ترس و وحشت  صدای های در هم انسان و حیوان جرات دور شدن از چادر ها را نداشت با حرکت و حمله دسته جمعی گرگها  اخرین سنگر ایل در مقابل درنده خویان چیزی شبیه جدال تن به تن و  مبارزه برای زنده ماندن  تلاش میکردند .یکی برای سیر کردن شکم و دیگری برای ناکام گذاشتن گرگها و دفاع جانانه  برای جلوگیری از ورود به گله ها نقشه میکشیدند هر دو  نزدیک به هم بود ند .گرچه چیزی بوضوح دیده نمیشد اما تخار و جنب و جوش و شبح برخی گرگهای جسور را میشد تشخیص داد . یقه گیری دامها و بسرعت دور کردن  انها شگرد ویژه گرگها بود کافی بود چند متری با طعمه از گله جدا شوند دیگر پس گرفتن حیوان کار بسیار مشکلی  بود . حیوان بیچاره تسلیم محض گرگ و از ترس با هر چه جان در بدن داشت گرگ را برای دور شدن از محل اغل و گله کمک میکرد . عجب اوضاع در هم و نا خوشایند و بی حساب و کتابی برای یکی و حساب و اندازه و برنامه برای دیگری رقم میخورد .  نتیجه همه  عمل ها و عکس العمل ها  فردای ان روز بر ملا میگشت .داستان حمله و دفاع و گریز را در آن شب هولناک نمیشود براحتی توصیف کرد . اما نتیجه فعالیت دو گروه فردای ان روز معلوم گشت . در کنار درختان و عمق دره ها نشانه های پوست و استخوان و مو و پشم بقایای دامها بوفور دیده میشد و تشخیص آمار تلفات زمان بر بود برخی گله ها را از سر اغل شمارش میکردند برخی هم به سبب پراکندگی و نا هماهنگی موفق به شمارش نمیشدند . ولی بی انصاف گرگ چاقترین و زیبا ترین بره ها  بزغاله ها را در عمق تاریکی بدام انداخته و بعنوان طعمه بین خود تقسیم کرده بودند . گاهی صدای ناله ادمها از تلف شدن دامهای خود از گوشه و کنار بر میخاست . چه ترانه و آهنگ غمگینانه ای  در هنگامه سحر و صبح و روز نا میمون نواخته میشد . ایل  آماده پذیرش تلفات  شب گذشته می گردید   جشن گرگها کامل و رقص توله ها ی بالغ به اوج شادی خود رسیده بود . بره های و بزغاله را یتیم و گوسفندان را سر وعده شیر دهی داغدار و بی تاب کرده دبود . بدنبال فرزندان خود از عمق  گلو و زبان ناله سر میدادند تا شاید انها  (فرزندان )بشنوند و گمشده خود را بیابند. دل آدم  در این هنگامه  کباب میشد .  حیوان بیچاره شیر خود را ذخیره تا سر قرار و وعده  فرارسیدن فرزند  به کام نوزاد و بچه خود بنوشاند ،  همراه با نوازش و احساس دوست داشتنی به پای فرزند خود بریزد، اما افسوس که باید انقدر انتظار بکشد که داغ نبود ان را فراموش کند هر روز صبح طبق عادت به فریاد بازخوانی فرزند خود ناله سر میدهد  . احتمالا یادش نمیرود تا  دو باره فرزند دیگری از او متولد شود و ذهن و توجه خود را صرف وجود فرزند تازه متولد شده جدید بپردازد . در میان استثنائات روزگار داستان گرگ  پیر ضعیف و بیماری بود که در اطراف گله ها و چادرها وقت و بی وقت پرسه میزد و همسان سگهای گله با ترس و واهمه دوستی خود را به دشمن دیرینه خود( انسان) ثابت میکرد . البته گاهی مورد  بی مهری و نا مهربانی سگها و ادمها قرار میگرفت اما هر گز دیده نشد حمله و آسیبی به دامها برساند تقریبا نیمه اهلی بود و اهالی هم کاری به کارش نداشتند . از ته مانده خوراک سگها زندگی  را سپری میکرد . قضیه وقتی معلوم شد که صبح فردای ان شب پر حادثه با صدای زوزه بیمار گونه همه را به تعجب واداشت . تعدادی  از اهالی به سراغش رفتند و او را در کنار بره سفید  تپل چاق و چله و  دوست داشتنی یکی از خانوداه های ایل یافتند که شب تا صبح و چاشت بلند به نگهداری و حفظ ان بره  کوشیده بود. بره صحیح و سالم از ترس گرگها سر به میان دستها نهاده و خود را به مردن زده و به اصطلاح به خواب خوش فرو رفته بود  .  گرگ پیر هم  بالای سرش مواظب اوضاع بود  مردم از آن واقعه به بعد در تنها روز مانده به ترک منطقه او را مورد شفقت بیشتر و مهربانی قرار دادند . و به عنوان نوعی قهرمان شب لقب دادند .  ان بره چگونه به آنطرف جنگل و دور از چادرها رفته بر کسی معلوم نشد . یادم به این عبارت افتاد استاد فن  سعدی فرموده است   - illha

عاقبت گرگ زاده گرگ شود  گرچه با ادمی بزرگ شود   :      استاد سخن سعدی  حکایتی پند اموز  اورده است در باب تربیت نا اهلان
با فرو مایه روزگار مبر   کز نی بوریا شکر نخوری                                                                                                                                  

باز این عبارت معروف که میگویدپسر نوح 
با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد .                                                                                                                                        
  سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد . 
                                                                                                              
  باران که در لطافت طبعش خلاف نیست  
     در باغ لاله روید و در شوره زار خس
زمین شوره سنبل بر نیاورد           
  در او تخم و عمل ضایع مگردان                                                                                     
       ابر اگر اب زندگی بارد            
    هر گز از شاخ بید بر نخوری

سرچشمه شاید گرفتن به بیل                                                                                                                                                                      چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
روزگار به کامتان گوارا باد
illha


مقاله  ((گرگهای لیلور در انتظار بره های ایل ))که قبلا در رومه خبر جنوب به چاپ رسانده ام  - مفصل تر  .

خاطراتی از گذشته مادر بزرگ

معدن باستانی هخامنشی

سرزمین کاریان کهن قشلاق و خاستگاه باصری کلمبه ی اولاد حاجی عزیز، جنب آتشکده و قلعه گلی کاریان g

  ,های ,ایل ,گرگها ,گله ,ها ,    ,     ,     ,خود را ,ها را

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ماشین آلات چسب ریزی - پارس اتوماسیون Robert's receptions اینجا همه چی درهمه زر پی سی برترین سایت فارسی زبانان sumptisodi Charles's game عکس مشاوران هیروو خط خطے هاے یـہ فسقلے telpaupochi