محل تبلیغات شما
به نام خدا
هر گونه خطای عمد و غیر عمد را بر ما خرده نگیرید لطفا !
همه اسامی در این حکایت غیر واقعی هستند - illha


illha


illha

-illha مجموعه هز ار داستان :داستان قهر خاله جهان


در مورد وضعیت جغرافیایی محل و وقوع همه رویدادها سعی شده با مقدمه ای مختصر برای تجسم بهتر و نگاه دقیق خواننده توصیف باز ارایه شده در واقع دقیقا نمی دانیم که تا چه حد و چه نسبت خوانندگان عزیز به موقعیت  داستان تسلط پیدا می کنند . و ایا انتظار واقعی محل وقوع و شرایط محیطی توصیف شده را با رویداد داستان تطابق میدهند یا شاید در ذهن برخی مقدمه بی ربط با طرح داستان باشد؟ .نوشتن و طراحی و توصیف داستان واقعی کار بس دشوار و وقت گیر و تصحیح و چندبار روخوانی و جمله بندی و بر طرف کردن خطاها بار ها و بارها بازبینی دارد و با همکاری افکار و ذهن و خاطرات چند بار بشکل دست نویس و سر انجام تایپ و غلط گیری و نهایتا به مورد اجرا و تماشا قرار میگیرد کاری خسته کننده در عین لذت باربودن (کار   نوشتن ) به همراه دارد . خیر پیش مواظب سلامتی تن و روحتان باشید . ill

در یک روستای نو پای قدیمی در مکانیجدید و در کنار نهری  پر پیچ و خم از جوی و جدول آب کاریز باستانی برای اولین بار مجموعه ای ساختمانبه سبک سنتی تاقچه دار با فواصل دور از هر شهر و ابادی تمام سنگ ساخته شد وچند خانواده فامیلی بسیار نزدیک با هم در ان آغاز زندگی را رقم زدند . منازل گردهم، بدون کوچه ومحل گذر اما جالب و فراموش نشدنی با  ساختمان ساختارگونه  یکپارچه، داشتند زندگی خودرا به سرانجام میرساندند . این دهکده  نوپا و جدید تر در آن زمان که حال  از قدمت فراوان  برخوردار است ، در دورترین نقاط جغرافیایی ، درزمینی پر وسعت و کاملا سنگلاخی وبا اندک فاصله با زمینهای خشک و نسبتا نیمه کویریقرار داشت .جمعیت آن  اهالی (سر و ته زده)به ده خانوار محدود ، به اندازه ی کم جمعیت اما از نظر  فامیلی با هم همبستگیخویشاوندی بسیار نزدیک داشتند. در قالب افرادی با تفاوت سنی کاملا متفاوت در محلهمستقر و ساکن بودند . حکایت بانوی معروف دهکده سنگی خیلی متفاوتر از سایرین بودکمی شگفت آور و در نوع خود جالب و ماجراهای باور نکردنی اتفاق افتاد  . این بانوی آن عهد و روزگار خاله جهان نام داشت . بهاقدامی همه جانبه و تعجب اور داست زده بود . کارش پرورش مرغ  خروس و جوجه پرواری و خلنگ ،فراوان و رنگین پرو بال  بود . نه یک دسته و چند دسته بلکه فراوان تعداد که از شمارش بدر بود. بزرگترینمنزل با کاه دانی بزرگ جنب منزلش بیش از چند ده نوع مختلف ماکیان در قلب و میانه دهکده  داشت . با وجود کهنسالی  خاله جان  بی وقفه کار می کرد . پرورش و نگهداری و زادو ولد پرندگان حرفه اصلی او بود . برای تنوع و انگیزه بهتر و بیشتر مرغها و تخم گذاری انها ، سالی یکبار کاه کاهدان چهره عوض میکرد و رنگ و بوی  تازه بخود میگرفت .خانه اش بدلیل مرکزیت آبادی در قلب مجموعه خانه سنگی و معروف ومشهور به خانه  مرغ آبی از طرف اهالی نام  گرفته بود . با وجود کهولت سن همچنان به فعالیت مرغداری سنتی در محله بکار خوش ذوق خودمشغول فعالیت شبانه روزی بود . نام اکثر پرندگان او مشخص و معلوم بود . دور و بر ومرکز دهکده دوار سنگی فقط بانک خروس و قوقولی  قوقو اواز و قد قد مرغها و جیک جیک جوجهها گوش همه را پر کرده بود همیشه در پس منزل و در کاهدان ویژه تخم گذاری مرغان و افزوده شدن  مرغ ها،انواع بیشماری آشیانه کوچک و بزرگ برای تخمگذاری مرغ ها در دست تهیه و فراهم  بود . کار جابجایی تخم مرغها و جوجه کشیانها هم بسیار سخت و طولانی و وقت گیر بود . کاری پر زحمت و باور نکردنی و جالب ومشتاقه بکار مورد علاقه خود افتخار میکرد . محوطه مشترک محله پر بود از مرغستان وخلنگستان و پیر خروسان و  جمع اوری تخم مرغهای فراوان دوباره انها را به چرخهتولید جوجه میگماشت . کارش تمامی نداشت . هنوز لانه خالی نشده ، مجموعه ای از تخممرغهای تازه جایگزین میشد . محله به تبدیل به هیاهوی پرندگان اواز خوان تبدیل شدهبود . اینهمه مرغ و خروس و جوجه با چه و چگونه  مشکلات تهیه خوراک را بر طرف میکرد و چه نقشی  داشت ؟ اما کسی باخبر نبودچگونه خمیر  دانه ریز تهیه  به متولدین جدید  خورانده، برای پرورش و تغذیه آنها   هزینه  سنگینی ،البته  و یقینا  بهاو متحمل میشد . بتدریج جوانان  و تعدادی از کهنسالان دهکده سنگی از سر و صدایپرندگان به تنگ امدند و شاکی بودند . چرا که خواب و بیداری انها در هم ادغام شدهبود . آرامش نسبی این قوم تازه اسکان یافته را مرتب بهم میریخت .همه از وجود مزاحمت صدای   اینهمه مرغ و خروس خسته  شده بودند اما از نظر قوم و قبیله ای کاری بهکارش نداشتند . جوانان مهیج  سعی داشتند از گردهمایی پرندگان و صدایمرغها پس از تخم گذاری در صدها لانه را کمتر و محدود کنند . برای کم کردن صداهایمزاحم شبانه روزی و وقت و بی وقت نیاز به کم شدن تعدادی از پرندگان مزاحم بود درفکر راهی مناسب و مخفی برای کاهش تعداد زیادی از پرندگان بودند . راهی نوین و تازهو حاصل فکر جمعی جوانان چیزی نبود بجز خفه کردن عدد زیادی از انها بطوری که هیچکسمجرم شناخته نشود . نقشه  انها از  ذهنشان نشات گرفت و منتج به نتیجه نهایی روشابدایی برای کاستن مرغ و خروسان از راه دور شکل گرفت . روشی ماهرانه و مبتکرانه بدوندرد سر  برای خود و دیگران از گله مرغان و خروسها سحر خوان انهم یکی یکی خیلی زمان میبرد . با وجود این دست بکار شدند . روش کارابدایی جوانان  دهکده برای سرنگونی پرندگانپرورشی خاله جهان در سحر گاهی شروع و افتتاح شد . بسیار زیرکانه و باور نکردنی امااستادانه روزانه و شبانه اتفاق می افتاد و هیچ فرد و افرادی هم در کشتن مرغ و خروسها مقصر شناخته نمیشد . کار فوق العاده زیرکانه و دامی (تله ) دراز و باریک  از راه دور نتیجه داد .روش کار انها روده خالی و پاک شده یکپارچه گوسفندان ذبح شده را تهیه میکردند که دارای درازا  و بلندا بود . چند نفر در تدارک تهیه روده و چند نفر مسوول اجرای نقشه خودبودند . رود ه ها را بهر نحوی اوایل کار در محوطه مرکزی تردد میگستراندند .گاهی  پشت و در محل تجمع مرغ و خروسها پرتاب میکردند.مرغ و خروس ها  برای بلعیدن روده گوشتی هجوم میبردند و با ولع فراوان ان را میبلعیدند  دوتا سه نفر کار فوت کردن در روده ها را انجام   میداند  و در استانه خفگی طناب محکم رودهای را میکشیدند و همراه با لاشه تعدادی مرغ و خروس همزمان از روی دیوار پیدا میشد.اوایل با گیر افتادن در لابلای خلل و فرج دیوارو کف راهرو ها  روده ها از هم می گسست و لاشه درجمع گله مرغ و خروسها می افتاد و انها هم بی نصیب از لاشه مرغ میشدند و بعدها روشرا بهبود بخشیدند و از محل مناسب و بدون مانع، کار را ادامه دادند . روزی چند عددمرغ و خروس به جمع خفه شدگان اضافه میشد . خاله هم که میدید از عزیز ترین داراییدوست داشتنی خود  که در حال خفگیست داد و فریاد که، برسید مرغها میمیرند بچه ها را صدامیزد نگذارید فلان مرغ و فلان خروس به حیفی هلاک شود آن  را  حلال کنید جوانان هم ازخدا خواسته می دویدند انها را بشکل حلال ترتیب و بعد هم  اتش ودود و بو و مزه کبابمدام در جای جای دهکده و محله محدود در فضا می پیچید . دوباره فردا و پس فردا کاربهمین منوال پیش میرفت هر دفعه قرعه بنام یکی از مرغان زیبا و خروسهای رنگین گردنو پر و بال می افتاد . تعداد رود ه ها و  تله  را افزایش و تعداد افراد متخصص راافزودند . یکی یکی مرغ ها و خروسهای زیره ای حنایی ، دوبال  سیاه ، گردن سفید و خال خالی سفید و سیاه و نخودی و زرد تاجدارحریصانه بعمل روده خواری میپرداختند و هلاک میشدند . تا  اینکه آمار تلفات روبه فزونیرفت خاله جهان به مرگ و میر روده ای مشکوک و شکایت نزد بزرگتر قوم برد و گلایه وشکایت از روزگار و قاتل نا معلوم پرندگان در ابادی پیچید . مدت کوتاهی کارقلع و قمع  روده ی متوقفو اوضاع ارام گشت . پیر زن شاد و خوشحال به پرورش جوجه  فکر و اقدام میکرد . دوباره خفهشدن پرندگان پس از وقفه کوتاهی از سر گرفته شد . خاله مهربان دیروز عصبی و پرخاشگر شده وازروزگار گله مند بود اخر این روده ها کی توسط  کی  به درون تجمع پرندگان پرتاب میشود  .جوانان جواب عاقلانه ی اماده داشتند اینهم توسط کلاغهای کوچنده چهار فصل که ازکشتار گاه خارج از شهر های دور در حال گذرند پس از خسته شدن انرا رها میکنند .اوایل گول این ایده الکی را میخورد و با داد و فریاد و عصبانیت  جوانان را به کمک می طلبید و بعد هم ارام میشد. بیچاره خاله متوجه نبود که همین جوانان و نیروهای کمکی قاتل پرندگان هستند . اماسر انجام راز کشتار بیرحمانه پرندگان خاله فاش شد . چند روزی بود که همه  را به چشم دشمنخود و خاندان و داراییش می نگریست

illha

. با زمین و زمان می جنگید همه را از  خوردن مرغ وخلنگ و تخم مرغ محروم ساخت دایما کشیک میداد که نقشه انها بی اثر بماند ولی بچه هادست بردار نبودند . بچه ها از راه های دیگر وارد عمل می شدند . خاله داد نهایی را سر داد از امروز اگر مرغی هلاک شد من میدانم و شما! خوب گوش کنید بچه های قاتل مرغ و خروس، ای  تو :   پرویز – هاشم و قاسم طاهر، کوروش، مهیار –اکبر،   فرزاد، فرشاد، محزون ،سردار،نشاط  :من میدانم شما مرا از هستی ساقط میکنید حال یا جای من اینجاست یا جای   شما . خاله از شدت ناراحتی بهنهایت مرحله داد و فریاد و نفرین برادر زاده ها و خواهر زاده های خود بر آمد صبرشلبریز و تاب تحمل نیاورد بیکباره تصمیم عجیب گرفت .  در یک سحر گاه روز پاییزی با اجاره گهوار ه هایسوار بر شترهای فراوان کوچ و مهاجرت به دیار ناشناخته و دور از فامیل و رگ و ریشهخود را نوید داد . با براه  افتادن گله شتران و رقص بار مرغ و جوجه و خروس های سربار منظره دلگیر کننده و غم زده دهکده همه را غمگین ساخت . هرچه کاروان از دهکدهدور تر می شد دهکده در سکوت و تنهایی بیشتر غرق می شد . تا بزرگان و برادر ها خبردار شدند و از کار دست کشیدند برای ممانعت خاله جهان و کاروانش برای بازگشت دوبارهو تنبیه جوانان از کرده نا پسند انها قول مساعد دادند. اما تلاش  آنها کاملا بیفایده بودو تنها منزل سنگی و ماوای و کاهدان پر از تخم مرغ او بیادگار باقی ماند . دهکده سوت وکور چند ماهی را در حال نزار خود سپری کرد . حال و هوای دهکده با مهاجرت خاله جهاندگرگون و غیر قابل زندگی شد همه را غم در سرا افتاد و زندگی بی معنی در دهکده حسمیشد . تا روزی دیگر از شدت ناراحتی برادرانش یکی یکی تصمیم به خروج از دهکده سنگیگرفتند و در مدت یکسال دهکده کاملا تخلیه و سر به مهر بیادگار در تنهایی بجا ماند. با رفتن خاله جهان جان و بریدن از فامیل دل نگرانی و از هم پاشیدن نظام دهکده فامیلی و ارکان اساسی و همسایگی خانواده ها مهاجرت دایمی وی، منازل سنگی متروکه و از سیر زندگی روزمره آدمها خارج شد .هنوز هم بخشی از پلان اصلی و دیواره پابر جای منازل مسی که سر سلسله  تشکیل ان بدست خاله جون قبیله تاسیس و بدست او نیز دوباره به دهکده متروکه تبدیل شد .   همه در آروزی یک آوازبیدار باش  سر شب و   سحری و ظهرانه ناله مرغان که در اوایل  سبب مهاجرت قومی با فرزندانمردم آزار از دیار دوستی به پراکندگی ودربدری ، همیشگی انسانهای نا سپاس منجر شد . ذرهذره به پای زحمت بزرگ شدن جوجه ها مینشست تا بزرگ و بزرگتر شوند . شب و روز خود رابا زندگی تنهای خود  در میان فامیل بی خیر و قوم بی وفا  به زندگی اهالی رونق و برکت آورد . بعدها  که حاصل زحمات خود را بر باد رفتهمیدید ترک انجا را سر لوحه کار قرار داد واز خیر همه چیز و همه فامیل گذشت و خود انجا را ترک کرد تا قسم راستی خود را مورد اثبات  قرار دهد  . از دست و توان و رگ و ریشه خونی فامیل خود چه باید کرد؟ و چه باید گفت؟ کهحاصل زحمات عمر خود را بتدریج از او گرفتند وتصمیم عاقلانه و مهاجرت خود  بهمکان ناشناس دیگری و اغاز گرتاسیس دهکده جدیدی بر امد اما افسوس که عمر، کفاف دنبالهزندگی را هر گز نخواهد داداز تاب و توان خواهد افتاد و بالاخره عمربسر  اید وزندگی به نقطه اخر ختم شود . ولی یک چیزخوب در ذهن ها باقی میماند مردانگی و جوانمردی و نامردی و تباه زندگی دیگران استکه تا ابد میماند . برای پروراندن نهال کاشته شده گیاه یا موجود زنده خیلی صبر واستقامت و هزینه لازم است و انسان به امید بزرگ شدن حاصل زحمات خود به پای روندنتیجه و بارور شدن و پر کشیدن دست پرورده خویش وقت تلف میکند . شادمانه درانتظار کامل شدن و بزرگ شدن ان ثمره موها را  سفید ،استخوان فرسوده و عمر تمام میکندهمچنان که از قدیم سروده و گفته اند که تا گوساله گاو گردد .دل صاحبش اب گردد .یا شاعر سروده است که نام نیک بهتر از صد سرای زرنگار !! عمرتان فزون بادعزیزان .   illha




خاطراتی از گذشته مادر بزرگ

معدن باستانی هخامنشی

سرزمین کاریان کهن قشلاق و خاستگاه باصری کلمبه ی اولاد حاجی عزیز، جنب آتشکده و قلعه گلی کاریان g

مرغ ,ها ,دهکده ,پرندگان ,کار ,هم ,مرغ و ,و خروس ,خاله جهان ,خود را ,و در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فلسفه و سخنان بزرگترین فیلسوف جهان گروه ریاضی منطقه یك تهران Wholesale NFL Baltimore Ravens Jerseys for Sale, Good Reputation of Quality. عشق در اتم همکاری در فروش فایل-fileyar.ir فیلم سکسی ۲۰۱۷ nphilafenom فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... بدنسازی مجله اینترنتی حس عالی